توضیحات
|در گریز برای زندگی توقف جایز نیست، اما در گریز از زندگی فقط کافیست به پشت سر نگاه کنی.|
نام راوی را نمیدانیم اما میدانیم که از دست کسانی در حال فرار است؛ شکارچیانِ بدذاتی که از آنها هم چیز زیادی نمیدانیم. شاید این موجودات قسیالقلبی که پیاش گذاشتهاند نمودی از ترسهای شاخوبرگگرفتۀ ذهن شوریدهاش باشند، شاید هم اصلاً در جستوجوی انزواست و برای فرار از مردم است که اینطور سبکتاز در امتداد ساحل آدریاتیک پیش میرود. از متن کراسناهورکای تمامی اینها برمیآید و نمیآید. منتقد پابلیشرز ویکلی تجربۀ خواندن کتاب را به این تشبیه کرده که بکت یا کافکا فیلمی از ژان کلود ون دام را در خواب ببینند.
از متن کتاب
«درهرحال، همین کفایت میکند که من میترسم، همین کفایت میکند که از وقتی خبردار شدم ردم را گرفتهاند در وحشت زندگی میکنم؛ تعقیبی بیامان، و تنها امکان زنده ماندنم این است که فرار کنم و کماکان در حال فرار باشم.»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.