توضیحات
یوزف بلوخ یک کارگر ساختمانی است که سابقاً دروازهبان فوتبال بوده. او یک روز بهطور ناگهانی متوجه میشود از کار اخراج شده است. در پایان روز او در حالتی گیج و بیگانه با اطرافش در شهر میگردد و بعد از رابطه با دختر بلیطفروش سینما او را خفه کرده و سپس به یکی از شهرهای مرزی اتریش میرود. داستان، شرح پریشانحالی ذهنی و حس دوری از فضا و ارتباطات انسانی شخصیت اصلی است که فروپاشی روانی تدریجی او مخاطب را بهیاد بیگانۀ کامو میاندازد. این رمان بهدلیل فیلمی که با همین نام در سال 1977 از روی آن ساخته شده از مشهورترین آثار هانتکه به حساب میآید.
منتقد کِرکِس ریویوز درمورد این کتاب مینویسد: «این رمان کاملاً بر نمادگرایی استوار است و نوع نوشتار آن هم واقعگراست. هانتکه در این رمان از کلاسیکهای اگزیستانسیال هم فراتر رفته و شخصیت اصلی هرگونه ارتباط بین مفاهیم و علت و معلول را از دست داده است. او حتی برای کشتن آن زن انگیزۀ واضحی ندارد و موقع انجام هرکاری در جزئیات و ابهام اتفاقات مختلف غرق میشود. رمان و شخصیت اصلی، در تناقض مربوط به زبان گیر میکنند، چرا که زبان وسیلۀ اصلی ارتباط و اتصال به واقعیت است.»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.