توضیحات
جینا ریپون، استاد تصویربرداری عصبی در مرکز استون است. او مقالات بسیاری درمورد اعصاب و روان دارد و در این حوزه نویسندهی فعالی است. اینکه ما باور داریم مغز زنان و مردان متفاوت بوده و بیولوژی زنان ذاتاً حساس و شکننده است، ریشه در باورهای قرن هجده دارد. در قرن نوزدهم علاوهبر اینکه امکان اندازهگیری حجم مغز فراهم شد و محققان اعلام کردند مغز زنان کوچکتر از مغز مردان است، بسیاری از متفکران بر نقش مکمل زن تأکید کردند؛ یعنی اگرچه زنان نمیتوانند وارد علم و سیاست شوند، اما در حوزههای عاطفی میتوانند مکمل مردها باشند. جینا ریپون در کتابش درمورد این بحث میکند که چگونه باور به متفاوتبودن مغز زنان شکل گرفت و این مسئله همچنان در قرن بیستویکم پابرجاست.او معتقد است علوم عصبشناختی میتوانند به چنین باورهایی پایان دهند. در قرن بیستم با وجود آن که تکنولوژیهای جدید ثابت کردند مغز زنان و مردان عملاً تفاوتی ندارد، اما رسانهها و خود علم همچنان بر این تفاوتها اصرار میورزیدند. درواقع وضعیت بهطور کلی اینگونه بود: نرود میخ آهنین در سنگ! مباحث علمی در کتاب ریپون پیچیده و چندلایه است. او به حوزهی روانشناسی هم وارد میشود و حتی به این سؤال پاسخ میدهد که چرا دخترها به اسباببازیهای دخترانه و پسرها به اسباببازیهای پسرانه گرایش دارند.منتقد سایت گاردین، کتاب «مغز جنسیتزده» را یک اثر چندلایه و بسیار دقیق میداند که با تکیه بر علم، باورهای غلط درمورد مغز زنان را از بین میبرد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.