توضیحات
کتاب دربارهی اتفاقات پس از مرگ کینکاس، ولگرد معروف زاغههای سالوادورِ باهیاست. دو گروه از مردم بالای جسد وی حاضر شدند: دوستان و خانواده. از طریق خانوادهی کینکاس (دختر، داماد، برادر و خواهرش) میفهمیم که او بیستوپنج سال کارمند دولت بوده و بعد از بازنشستگی و در سن پنجاهسالگی بهیکباره خانه و زندگی را رها و خیابانگردی پیشه کرده است. اعضای خانواده که بهنظر دل چندان خوشی از او ندارند، تابوت را رها میکنند تا خود را برای مراسم تدفین آماده کنند. برخلاف رفتار سرد آنها، چهار تن از دوستان عیار کینکاس بر سر تابوت حاضر میشوند و تا صبح با مرور خاطراتش، به افتخار او مینوشند و از او به نیکی یاد میکنند، با جنازه همصحبت میشوند و او را با خود به پاتوقهای همیشگی و اسکله میبرند تا غذای محبوبش را بخورد.
کینکاس همیشه عاشق دریا بوده و اعتقاد داشته ملوانی است که سرنوشتش به دریا گره خورده و به دریا ختم خواهد شد. به همین خاطر دوستانش او را سوار قایق میکنند تا به این عهد وفا کنند. اما در میان راه، دریا ناگهان طوفانی میشود و قایق را واژگون میسازد. دوستان کینکاس خود را بهسختی به ساحل میرسانند و سرنوشت کینکاس با مرگ دوم او محقق میشود.
والاستریت جورنال درمورد این کتاب نوشته است: «نمونهای عالی از ترکیب خاص عناصر فولکلوریک و داستانسرایی ادبیات فاخر که در آثار آمادو، با گابریل گارسیا مارکز برابری میکند. آمادو در این کتاب گسترهای از دیدگاههای مختلف را نشان میدهد که در طبقه، نژاد و جنسیتهای متفاوتی قرار دارند و این مورد، پیچیدگیهای انسانی و کمدیهای زندگی برزیل را دراماتیک میکند.»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.