میراث اوریشا: داستانی درباره‌ی خانواده، عشق و جادو

میراث اوریشا
میراث اوریشا

رمانِ حماسی میراث اوریشا نوشته‌ی تونی اِدیِمی که با ترجمه‌ی آرزو مقدس در نشر خوب منتشر شده، داستانِ زیلی آدبولاست که ماموریت دارد جادو را از نو، به اوریشا خاکِ سرزمین‌اش بازگرداند و در این مسیر با ماجراهای زیادی رو به رو می‌شود…

اوریشا سرزمینی است در آفریقا که در گذشته محل زندگی جادوگران بوده اما روزی جادو از بین می‌رود و پادشاه ظالم تمام جادوگران را قتل عام می‌کند؛ زِیلی که کودکی کم‌سن‌وسال است، مادرش را در این قتل‌عام از دست می‌دهد و چون موهای سفیدش نشان‌دهنده‌ی تبارِ جادوگریِ اوست، همیشه مورد آزار سربازان و بی‌احترامی مردم قرار می‌گیرد. او که حالا به دختری خشمگین و خرابکار تبدیل شده، تنها کسی است که می‌تواند جادو را به سرزمین‌شان برگرداند.

او با برادرش و شاهدختی که از قصر پادشاه گریخته، تلاش می‌کنند سه گنجینه‌ی جادویی را پیدا کنند، به جزیره‌ی ایزدان برسند و با اجرای مراسمی، جادو را به سرزمین‌شان برگردانند تا هم‌قبلیه‌ای‌های‌شان از ظلم پادشاه نجات پیدا کنند، اما ولیعهد با تمام توان تلاش می‌کند جلوی آن‌ها را بگیرد. نویسنده‌ی این کتاب، ماجراهای دردناک، خشونت‌بار و عاشقانه‌ای را به تصویر می‌کشد و داستانی هیجان‌انگیز را خلق می‌کند. این کتاب رنج‌های بشری از جمله تبعیض نژادی و اختلاف طبقاتی را روایت می‌کند و خواننده را با اساطیر و فرهنگ آفریقایی آشنا می‌سازد.

میراث اوریشا: اثر تحسین‌شده‌ی تونی اِدیِمی

میراث اوریشا مدت کوتاهی پس از انتشارش جوایز و موفقیت‌های بسیاری را برای نویسنده‌اش رقم زد و در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز قرار گرفت.

اِدیِمی درباره‌ی ایده‌ی اولیه‌ی این اثر که پس از سفرش به برزیل شکل گرفته، می‌گوید: «در یک مغازه‌ی هدیه‌فروشی‌ در برزیل بودم و ایزدان و خدایان افریقایی با شکل‌های عجیب، زیبا و حتی ترسناکی برای فروش به نمایش گذاشته شده بودند… این اتفاق واقعا ذهنم را درگیر کرده بود که چرا چنین تصویرهای زیبا و فوق‌العاده از فرهنگ، عقاید و زندگی سیاه‌پوستان را هرگز ندیده بودم.»

ادیمی با الهام از فرهنگ یوروبا و اسطوره‌های غرب افریقا و البته رمان‌های فانتزی برجسته‌ی غرب مثل هری پارت و آواتار این اثر را نوشته است.

میراث اوریشا جوایز بسیاری را از جمله بهترین اثر به انتخاب کاربران گودریدز در سال ۲۰۱۸ و بهترین کتاب صوتیِ سال برای نسخه‌ی شنیداری این اثر در سال ۲۰۱۹ را برای نویسنده‌اش به ارمغان آورده است و تحسین منتقدان و رسانه‌های خارجی بسیاری را برانگیخته است که در ادامه یادداشت‌های منتشر شده درباره‌ی این اثر درخشان را می‌خوانیم.

درهم‌شکستن مرزهای تخیل در سایه‌ی کلمات

نشریه‌ی معتبر نیویورک تایمز با تاکید بر صحنه‌های تصویریِ درخشان میراث اوریشا نوشته است: «در واقع این اثر داستان جادوی دختری سیاه‌پوست است. جای تعجب نیست به همین زودی پیشنهاد کرده‌اند از روی قسمت اول این مجموعه‌ی سه‌جلدی فیلم ساخته شود. این کتاب پر از صحنه‌های هیجان‌انگیز سینمایی (به یاد ماندنی‌ترین آن‌ها، بخشی است که زیر آب اتفاق می‌افتد و ارتشی از مردگان هم در آن نقش دارند) و مخلوقاتی است که شایسته‌ي قرارگرفتن در مجموعه‌ی جنگ ستارگان هستند (لیونرهایی اندازه‌ی اسب که دندان‌ها و شاخ‌هایی شمشیری دارند).

این اثر به مرزهای تخیل هجوم می‌آورد. با تمام این اوصاف، کتاب افکار و احساسات درونی نیز مواجه می‌شود. اِدیِمی جنگی که میان کوسیدان‌های اشرافی با پوست‌هایی روشن‌تر و مَجی‌های برده با پوست‌های تیره‌تر در جریان است را با خشونت به تصویر کشیده است و پرسش‌هایی تفکربرانگیز درباره‌ی نژاد، طبقه و اقتدار پیش می‌کشد. این کتاب، آینه‌ای است از جامعه‌ی ما که به طبقاتی جداافتاده تقسیم شده است و به‌روشنی به ما هشدار می‌دهد.»

اسطوره‌شناسی آفریقای غربی در میراث اوریشا

آبزرور با اشاره به مضامینی مثل ظلم و تبعیض نژادی درباره‌ی این اثر نوشته: «مفاهیم غنی اسطوره‌شناسی آفریقای غربی در این اثر ادیمی جای گرفته‌اند که جهان پُرشاخ‌وبرگ و طرح داستانی استادانه‌اش، زندگی تازه‌ای به آثار فانتزی حماسی مخصوص نوجوانان دمیده است. مضمون‌هایی مثل ظلم و تبعیض نژادی، همگی طنین بلند و قدرتمندی در اقلیم و شرایط سیاسی امروز دارند. پایان نفس‌گیر داستان شاید بعضی از خواننده‌ها را گیج کند ولی وقتی می‌فهمند این کتاب، قسمت اول یک مجموعه‌ی سه‌گانه است، خیالشان راحت می‌شود.»

ملیندا سالیزبری نویسنده‌ی کتاب «دختر گناه‌خوار» هم در ستایش آفرینش جهانِ جادویی و خلاقانه‌ی این اثر نوشته: «تومی ادیمی، جهانی پرشاخ‌وبرگ و پرجوش‌وخروش خلق کرده که پر است از افسانه‌های و روایت‌های قومی، آن‌قدر که حتی مشتاق‌ترین طرفدارانِ داستان‌های فانتزی را هم راضی می‌کند. باید ستایش ویژه‌ای از نویسنده‌اش داشته باشیم، چون به جای استفاده از مخلوقاتی تکراری که اغلب در رمان‌های فانتزی و در فضایی نامناسب ظاهر می‌شوند، جانوران جادویی خودش را خلق کرده است که با جریان روایی داستان هماهنگی تمام‌وکمالی دارند. در این اثر با لحظاتی بهت‌آور، غافلگیرکننده، هراس‌انگیر و غم‌انگیزی روبه‌رو می‌شویم. نویسنده، مهارت بالای خودش را در همین نخستین اثرش نشان داده و کتابی خلق کرده که خوانندگان بسیاری آن را ستایش خواهند کرد.»

جهانی لبریز از اسطوره و جادو

آی‌نیوز با اشاره به فرهنگ متفاوتی که در جهانِ داستانی ادیمی حکومت می‌کند، گفت: «ما با خواندن کتاب در دل فرهنگی کاملاً متفاوت قرار می‌گیریم، قلمرویی که با الهام از کشور نیجریه و جادو و اسطوره‌شناسی آن ساخته شده است ولی کاملا احساس می‌کنیم در خانه‌ی خودمان هستیم. فصل نخست داستان به تنهایی، جزئیات، کنش‌ها، صحنه‌ها و شخصیت‌های بسیار غنی و فاخری دارد و نثر داستان نیز شگفت‌انگیز است.»

بوکسِلِر هم در ستایش میراث اوریشا نوشت: «این کتاب حماسی به لطف جهان چشم‌گیر، شخصیت‌های قدرتمند و طرح داستانی‌ بی‌رحمانه‌اش، گردباد شدیدی به پا می‌کند. مضمون‌هایی مثل پیش‌داوری و ظلم که در داستان وجود دارند، به ویژه در شرایط سیاسی معاصر، حالتی تکان‌دهنده پیدا می‌کنند.»

لارا اندروز در شگفتی این اثر نوشت: «این کتاب از همان صفحه‌ی نخست من را مجذوب خودش کرد. جادو، شخصیت‌ها و تاریخ دردناکی که در این کتاب به چشم می‌خورند به شدت روی من تأثیر گذاشت. جهانی که اِدیِمی می‌سازد فوق‌العاده است و کاری کرد که کاملاً درون جهانِ خشن و درعینِ حال زیبای سرزمین اوریشا غرق شوم. بعد از خواندن کتاب به جای آن‌که به صفحه‌ی گودریدز بروم و خواندن آن را ثبت کنم، اولین کار این بود که در گوگل جستجو کنم تا بفهمم جلد بعدی کتاب کی می‌آید.»

حقیقت اندوهِ جاری در کلمات

تونی اِدیِمی در یادداشت کوتاهی درباره‌ی اثر درخشانش، میراث اوریشا نوشته: «قبل از نوشتن این کتاب، اشک‌های بسیاری ریختم. هنگام بازخوانی آن هم اشک‌های بسیاری ریختم. حتی حالا که در دست‌های شماست هم دوباره اشک خواهم ریخت. گرچه سوارشدن بر پشت شیرگون‌های عظیم‌الجثه و انجام مراسمِ جادویی در قلمرو خیال جا می‌گیرد، اما تمام درد، ترس، اندوه و غصه‌ای که در این کتاب هست حقیقی است.

فرزندان خون و استخوان در دوره‌ای نوشته شد که اخبار پر بود از ماجرای مردان، زنان و کودکانِ سیاه‌پوست غیرمسلحی که هدف تیراندازی پلیش قرار می‌گرفتند. احساس ترس و خشم و درماندگی می‌کردم، اما این کتاب باعث می‌شد احساس کنم کاری از دستم برمی‌آید.

به خودم گفتم اگر حتی یک نفر این کتاب را بخواند و تغییری در قلب و ذهنش احساس کند، آن وقت برای حل مشکلی که بسیار بزرگ‌تر از من به نظر می‌رسد، کار معناداری کرده‌ام.»

 

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *