بین دیپلماتهای بریتانیایی شوخی نیشداری هست که میگوید: «ایران تنها کشور در تمام دنیاست که هنوز فکر میکند بریتانیا ابرقدرت است.» اما این موضوع از نظر بسیاری از ایرانیها شوخی نیست. کافیست کمی در گذشتهی ایران دقیق شوید تا تاریخ به شما یادآوری کند که بریتانیا و آمریکا بودند که محمد مصدق، نخستوزیر منتخب ایران را برکنار کردند. کودتا علیه مصدق شاید به سال ۱۹۵۳ برگردد، اما از نظر ایرانیها انگار همین دیروز بودهاست.
هدف از نگارش کتاب کار، کار انگلیسیهاست، روشنگری دربارهی روابط پیچیده و دشوار بریتانیا و ایران و ایجاد درک بهتر از ایران برای تمام علاقهمندان به این کشور در تمام دنیاست.
جک استراو: ایران، آشنای تمام کشورهای دنیا
جک استراو در مقدمهی کوتاهی دربارهی اثر خود کار، کار انگلیسیهاست نوشته: «ایران بهحدی بزرگ، و موقعیتش در منطقه بهقدری استراتژیک است که محال است سیاستمداران و مردم عادی کشورهای دیگر آن را نشناسند. جمعیت هشتاد میلیونی آن هماندازهی جمعیت آلمان و بسیار بیشتر از بریتانیاست. این کشور ذخایر سوختهای هیدروکربنی وسیعی دارد، درآمدش متوسط است، و اقتصادش اگرچه سالهاست از طریق تحریمها عقب نگه داشته شده، اما بهطرز حیرتآوری انعطافپذیر است و -تاحدودی هم به دلیل همین تحریمها- از بسیاری جهات خودکفاست.
ایران تاریخ برجستهای دارد که قدمتش به سه هزاره میرسد. دارای فرهنگی غنی است که تأثیراتش را میتوان روی هند، ترکیه و حتی خود اسلام مشاهده و احساس کرد. ارتباطاتش با تمدنهای اروپایی و فلسفهی غرب بسیار عمیق است، اما در گذشته تا حد زیادی از سلطهی بیگانگان آسیب دیده و امروزه تشنهی احترام بینالمللی و به رسمیت شناخته شدن است.
اگرچه ایران در منطقهای قرار دارد که تحتتأثیر منازعات قومی و مذهبی تکهتکه شده، ولی به نظر میرسد از پایداری نسبی برخوردار باشد و با اینکه دونالد ترامپ دلش را به این خیال خوش کرده که تحت فشار قرار دادن ایران موجب فروپاشی نظام جمهوری اسلامی میشود، اما ایران همچنان در حال بقاست. ایران خواه و ناخواه تأثیر شگرفی روی سیاست لبنان، سوریه، عراق، یمن، بسیاری از کشورهای حوزهی خلیج فارس و افغانستان دارد.
در سالهای خدمتم در مقام وزیر امور خارجهی بریتانیا، این کشور مسحور، افسون، خشمگین و مبهوتم کرد. طی سالها توانستم به درک بهتری از آن دست پیدا کنم و میزان درکم تا به امروز حتی بیشتر از پیش شده. در سال ۲۰۰۱، من اولین وزیر امور خارجهی بریتانیا بودم که بعد از انقلاب سال ۱۹۷۹ میلادی از این کشور بازدید کرد و بعد از آن بارها به ایران رفتم. و بسیاری از ایرانیها را دوست خود میدانم.
هدفم از نوشتن این کتاب، روشنگری دربارهی این کشور است. همانطور که بعدتر نشان خواهم داد، ارتباط تنگاتنگ بریتانیا و ایران قدمتی پانصدساله دارد؛ یعنی خیلی بیشتر از آنچه بسیاری از مردم میدانند. ایران هویت ملی خود را دارای قدرتی استثنایی میداند. مردمانش مسلماناند، اما نه عرب؛ شیعهاند، نه سنی؛ و سیستم حکومتی بسیار غیرمعمولی دارد که در آن جناحهایی با تفاوتهایی چشمگیر در آن واحد در حال فعالیتاند؛ تفاوتهایی در حد تفاوت اعضای تیپارتی و دموکراتهای چپگرای برنی سَندِرز با یکدیگر.
بهرغم اتفاقهای ناخوشایندی که در اکتبر ۲۰۱۵ برای من، همسرم و دو تن از دوستان نزدیکمان در این کشور افتاد، مهر و محبت زیادی نسبت به مردمان ایران در دل دارم.
مصورکردن سوءبرداشتهایی دربارهی ایران
وبسایت بایتبک پابلیشینگ در ستایش کتاب کار، کار انگلیسیهاست نوشته: «در بین سیاستمداران انگلیسی، یک شوخی هست که میگوید ایران تنها کشوری است که هنوز فکر میکند بریتانیا ابر قدرت جهان است. اما این قضیه برای ایرانیها اصلا شوخی بردار نیست. در دو قرن گذشته بریتانیا ایران را به گونهای مدیریت کرده که در جهت اهداف خود عمل کند، از در اختیار گرفتن نفت و تنباکو گرفته تا برکناری محمد مصدق در کودتای آمریکایی-انگلیسی ۱۹۵۳.
همهی اینها در کنار تجربهی خونین جنگ ایران و عراق بین سالهای ۱۹۸۸-۱۹۸۰، زمانی که ایران تنها علیه حملهی صدام حسین مقاومت میکرد، باعث شده تا بسیاری از ایرانیان به غرب، خصوصا بریتانیا بدبین باشند.
امروز مردم ایران در شرایطی زندگی میکنند که به لحاظ اقتصادی تحریمهای سختی بر آنها اعمال شده، رسانهها بسیار کنترلشدهاند، و نظام حاکم هم مشکلاتش را بر گردنِ خارجیها میاندازد.
با افزایش تنشهای بیسابقه میان تهران و غرب، جک استراو وزیر امور خارجه اسبق بریتانیا از جزئیات روابط ایران و بریتانیا طی دورههای مختلف حرف میزند و در تلاش است تا ویژگیهای فرهنگی، روانی و تاریخی کشوری را که همواره سوءبرداشتهایی در مورد آن وجود داشته به تصویر بکشد.»
از سقوط مصدق تا جنگ ایران و عراق
وبسایت اَگریترید هم درباره کتاب کار، کار انگلیسی گفته: «همهی مردم ایران معتقدند این بریتانیا با کمک آمریکا بود که دولت قانونی نخست وزیر ایران محمد مصدق را در سال ۱۹۵۳ طی یک کودتا ساقط کرد، با وجود آن که ۶۶ سال از این واقعه میگذرد اما برای مردم ایران انگار همین دیروز بود که این اتفاق رخ داد.
همانطور که ما در بریتانیا هویت خود را با جنگ جهانی دوم تعریف میکنیم –با وجود آن که هشتاد سال از وقوع آن گذشته است- ایرانیان هم خود را با جنگ ایران عراق بین سالهای ۱۹۸۸-۱۹۸۰ تعریف میکنند، جنگی که در آن ایران یک تنه علیه عراق ایستادگی میکرد. در این جنگ که با حملهی عراق به ایران شروع شد، تقریبا تمامی کشورهای مهم جهان مثل فرانسه، شوروی، بعدتر آمریکا و بریتانیا از عراق حمایت کردند و در منطقه هم عربستان سعودی به طور خاص در کنار دیگر کشورها از صدام حمایت میکردند.
این کتاب سعی دارد رابطهی پیچیدهی ایران و بریتانیا را به به تصویر بکشد و برای کسانی که به ایران علاقه دارند فهم بهتر و به دور از هر گونه تعصبی ارائه دهد.»
بهبود روابط با رهبران ایران
ویلیام هِیگ در یادداشت کوتاهی درباره کتاب کار، کار انگلیسیهاست می گوید: «برای دههها وزرای امور خارجهی بریتانیا با این مسئله رو به رو بودهاند که چگونه به روابطی موفقیتآمیز با رهبران ایران داشته باشند. جک استراو از این مسئله فراتر رفته و به دنبال آن است که فهمی عمیق از ویژگیهای فرهنگی، روانی و تاریخی این کشور به دست دهد. خواندن این کتاب برای همهی کسانی که میخواهند راهکاری برای افزایش و بهبود روابط با ایران پیدا کنند ضروری است.»
جرقههای دموکراسی در ایران
مایکل بِرلی دربارهی این کتاب نوشته: «جک استراو تجربهای باورنکردنی از سفرش به ایران برای تعطیلات داشته است. او سند (نامه)ای دریافت کرده که در آن برای یک قرن و نیم حضور بریتانیا و دخالت این کشور در امور سیاسی ایران متهم شده است. او در کتابش مسائل مهمی که این کشور با آن رو به رو است را با ذکر وقایع تاریخی و نظرات شخصی خودش به عنوان وزیر امور خارجهی بریتانیا همراه کرده است. این کتاب برای کسانی که همواره با این پرسش روبهرو هستند که چرا تیتر روزنامههای محافظهکار آمریکا، عربستان سعودی، امارات و اسرائیل همیشه بر علیه ایران است و آنها خواهان فلج شدن اقتصاد ایرانند، ضروری است.»
تجربههای جک استراو در روابط ایران و بریتانیا
پیتر وسمِکات، سفیر اسبق بریتانی در آمریکا، فرانسه و ترکیه درباره کتاب کار، کار انگلیسیهاست میگوید: «خیلی کم پیش میآید که وزیر امور خارجهی یک کشور آن قدر درگیر چالشهای مذاکره با یک کشور شود که راجع به آن کتابی بنویسد و از نقش بریتانیا در تاریخ این کشور سخن به میان آورد. اما جک استراو این کار را کرده است. او توانسته تجربهی خود را در یک زمینهی بزرگتر که آن روابط ایران و بریتانیا است نشان دهد و راهکارهایی برای هر دو طرف ارائه دهد تا بتوانند به نحوی موثر روابطشان را افزایش دهند.»