توضیحات
«بالاخره زمانش رسیده بود که دریاچه او را برگرداند. و بهاین ترتیب، یک روز صبح در اواخر تابستان، امواج به نرمی بدنش را چنان به آبهای کمعمق آوردند که گویی این موجود، این زن، تنها در خوابی سبک و آسوده فرو رفته بود. پیراهنی سفید به تن داشت و روبانی دراز و مواج و ظریف هنوز دور گردنش پاپیون شده بود، لباسی شبیه به آنچه زنان ثروتمند در دوران قدیم هنگام رفتن به بستر میپوشیدند. انبوه گیسوان خرماییاش مانند آبشار صورتش را قاب گرفته بود. لبخند کمرنگی به لب داشت و چشمان بنفشرنگ ترسناکش کمی باز بود، انگار تازه از رویایی برخاسته بود. یک دستش زیر چینهای پیراهن پنهان شده بود. دست دیگر بهسمت ساحل دراز بود و پنجههایش چنان به شنها چنگ انداخته بود که گویی داشت تلاش میکرد خودش را به ساحل بکشاند.»
«دختران دریاچه» اثر «وندی وب» که در ژانر ادبیات گوتیک، جنایی و وحشت قرار دارد، داستان زنی به نام کیت است که با بحران رابطهی عاطفی دستوپنجه نرم میکند و تصمیم به جدایی از همسرش دارد. در پی این تصمیم به خانهی پدریاش در شهری ساحلی بازمیگردد. طی پیادهرویهای روزانهاش در ساحل اتفاقی با جنازهی زنی روبهرو میشود؛ زنی آشنا که کیت از مدتها پیش او را در خواب میدید و حالا در بیداری…
«دختران دریا» پس از انتشارش نظرات مثبت و منفی منتقدان و رسانههای زیادی را برانگیخت. از نظر منتقدان یکی از مهمترین نقاط قوت این رمان درهمتنیدگی چند موضوع مختلف است. تلفیقِ هنرمندانهی زمانهای مختلفِ حال و گذشته نیز این رمان را به اثری جذاب و هیجانانگیز تبدیل کرده است.
وندی وب با خلق اثری عاشقانه-تراژدی-جنایی موفق شده خواننده را پای داستانش بنشاند و او را به دنبال عشق و وحشت و ماجراهای یک رمان عاشقانه بکشاند.
این اثر با ترجمهی «شیما الهی» و در ۳۲۴ صفحه منتشر شده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
کیت یقهاش را باز کرد و چند جای خراش روی گردنش دید، انگار کسی ناخن کشیده بود. در آینه به سیمون خیره شد و با چشمان وحشتزده پرسید: «این دیگه چیه؟»
سیمون سرش را تکان داد: «نمیدونم. تا حالا همچین اتفاقی توی عمارت نیفتاده بود، هیچوقت. چه قبل و چه بعد از فوت مامانبزرگ. همونطور که بهت گفتم، اگه توی این خونه روحی باشه، روح اقوام ماست.»
«خب پس کی این بلا رو سر من آورده؟»
سیمون بازوی کیت را گرفت و چانهاش را روی شانۀ او گذاشت، به آینه خیره شد و گفت: «و چرا؟»
کیت احساس کرد ستون فقراتش دارد میلرزد. گفت: «تازه سررسیدها رو پیدا کرده بودم. شاید نمیخواسته من بدونم اون تو چی نوشته.»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.