توضیحات
«آدمها همچون نفساند و عمرشان چون سایهای گذار»
این رمان یک داستان عاشقانه است؛ داستانی عاشقانه میان دو نوجوان که در گرمای تابستان روی نیمکتی مینشینند و به رؤیاهای هم گوش میسپارند، از همان دست عشقها که فقطوفقط در نوجوانی اتفاق میافتد؛ با نهایت تازگی و شورمندی، عشقی که شبیه یک آغاز است، آغاز یک تجربه که قهرمان بینام داستان را راهی سفری بیانتها میکند، سفر به شهر سایهها، شهری با دیوارهایی نامطمئن.
از متن کتاب:
این را هم بگویم که حالا دیگر سایه دارم. سایهای که به بدنم چسبیده. هرجا میروم، سایه با من میآید. اگر از حرکت بایستم، سایه هم میایستد. این موضوع آرامم میکند و خوشحالم: خوشحالم که من و سایهام عملاً یک تنیم. به احتمال زیاد فقط آدمهایی که سایهشان را از دست دادهاند این احساس را درک میکنند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.