داستان کتاب نزدیک خانه اثر کارا هانتر و ترجمهی شهناز رافعی، از رمانهایی با ژانر پلیسی-کارآگاهیست که بهتازگی توسط نشر خوب منتشر شدهاست. رمانهای کارآگاهی همیشه پرمخاطب بودهاند. داستانهای جنایی، پلیسی که در تمام طول داستان گرهها را یکی پس از دیگری برای مخاطب باز میکنند. رمان از ابتدا تا انتها در تب و تاب و هیجان است و همین است که مخاطب را با خود همراه میکند.
نویسنده کتاب نزدیک خانه، کارا هانتر کیست؟
کارا هانتر نام مستعار یکی از نویسندگان خانم و اهل انگلیس است که در آکسفورد زندگی میکند. او همچنین مدرک دکتری ادبیات انگلیسی را از دانشگاه آکسفورد دریافت کرده است. نزدیک ِ خانه اولین سری از داستانهای کارآگاه آدام فولی است که سری دوم آن با نام «در تاریکی» به زودی منتشر میشود.
نزدیک خانه، جزء پرفروشترین رمانهای مجلات Sunday Times و Kindle بهحساب میآید. این اثر یک رمان روانشناسی-جنایی پر از هیجان و معما درباره ی دختری گمشده به نام دیزیست که در ادامهی این مطلب بیشتر به او خواهیم پرداخت.
داستان نزدیک خانه از کجا شروع میشود؟
ماجرا با گم شدن دختربچهای به اسم دیزی در یک مهمانی، شروع میشود.
در قسمتی از مقدمهی کتاب میخوانیم: «میخواهم قبل از شروع بگویم میدانم که خوشتان نمیآید ولی به من اعتماد کنید. این کار را بارها انجام دادهام آنقدر که نیاز نیست به خودم زحمت بدهم بهخاطر بیاورم. در موردی مثل اینکه پای بچهای در میان است، در نود درصد مواقع، کار کسی نزدیک به افراد خانه، خانواده، دوستان، همسایهها یا شخصی در محل است. فراموش نکنید. هرقدر هم پریشان خاطر باشند یا این موضوع غیرممکن به نظر برسد، میدانند کار کیست. شاید عمدی نباشد، شاید حالا نه، ولی بهرحال آنها میدانند. میدانند.»
کتاب با این فرضیه شروع میشود که بیشتر وقتها نزدیکان از گم شدن بچه و چگونگیاش اطلاع دارند. در ادامهی روایت، کارآگاه فولی، به نزدیکان دیزی نزدیکتر میشود تا کمکم پرده از حقیقت بردارد.
داستان با خردهروایتهایی در دل روایت اصلی ادامه پیدا میکند. پدر و مادر دیزی، بری میسون و شارون میسون، رفتاری بسیار عجیب دارند و با پلیس برای پیدا کردن جزییات دقیقتر همکاری نمیکنند. لئو میسون برادر ده سالهی دیزی که فرزند خانوادهی میسون است هم درمورد آنچه میداند پنهانکاری میکند.
ماجرا با فلشبکهایی به زندگی بری و شارون ادامه پیدا میکند. در این میان نقاط تاریک گذشتهی آنها به مخاطب نشان داده میشود. همین باعث میشود ما به عنوان مخاطب کتاب مدام در حال حدسزدنها و اظهارنظرها بر اساس اطلاعاتی که داریم، باشیم.
در هر لحظه از کتاب حس میکنیم دیگر همهچیز را میدانیم و میتوانیم با اطمینان بگوییم گم شدنِ دیزی کار کیست؟ اما هرچه جلوتر میرویم با نکات تازهتری روبهرو میشویم که قضاوت را به تعویق میاندازد. همین است که رمان نزدیک خانه را خواندنیتر میکند.
ردپای شبکههای اجتماعی در داستان نزدیک خانه اثر کارا هانتر
وجه تمایز این کتاب با دیگر رمانهای کارآگاهی که تا به حال خواندهایم این است که نویسنده با استفاده از اظهارنظرهای مردم در شبکههای اجتماعی مثل توییتر، روایت را پیش میبرد. استفادهی ماهرانه از مسائل روز مانند فیسبوک، توئیتر و… به روایت و فرمت داستان کمک بسیاری کردهاست. این توئیتها نهتنها به داستان شکل امروزی می دهد بلکه به مخاطب این حس را القا میکند که خودِ مخاطب هم بخشی از این تحقیقات است. چنین رویکردی باعث میشود مخاطب در هیچ قسمتی از داستان جدا نشود و پیوسته با ماجرا پیش بیاید و به دنبال جواب سوالهایش بگردد.
بازسازی فضای توییتر در داستان تا حدیست که مردم با آیدیهای مختلف توییت میزنند، قضاوت میکنند و گاهی قضاوتِ همدیگر را هم مورد قضاوت قرار میدهند. بحثهای تند توییتری گاهی تا چند صفحه در دل روایت اصلی کتاب، پیش میرود و اتفاقات بیرونی را تحت تاثیر قرار میدهد.
بخشی از توییت های مردم:
- خانواده بیچاره. نمیتونم تصور کنم اونا چه حالی دارن.
- من تنها کسی هستم که فکر میکنه یه جای کار اشکال داره. چهطور ممکنه یه بچه تو باغ خونهی خودشون گم بشه و هیچ کس نبینه؟
- تنها چیزی که من میدونم اینه که یه دختر کوچولو گم شده و همه باید روی پیدا کردنش متمرکز بشیم. نه متهم کردن والدینش.
- هیچوقت ندیده بودم در چنین مواردی، بابا از مامان بیشتر گریه کنه. میدونستم ماجرا اونقدر که به نظر میآد ساده نیست.
ماجرا زنده است. مردم مدام پیگیرِ اخبارند و مدام اظهارنظر میکنند. مردم در توییتر، خانوادهی دیزی را متهم میکنند. پلیس را متهم میکنند. حدسهایشان را با هم به اشتراک میگذارند. این دست به دست شدن اطلاعات در فضایی مثل توییتر گاهی برای کارآگاهان پرونده دردسرساز میشود. آنها زیر فشار شبکههای اجتماعی و قضاوتهای لحظه به لحظهی مردم به تحقیقاتشان ادامه میدهند.
با این حال نمیتوان تاثیر مثبت توییتر و فیسبوک را در روند تحقیقات کارآگاه فولی نادیده گرفت. از همین شبکههای مجازیست که او به اطلاعات تازهای دربارهی بری میسون، پدر دیزی، دست پیدا میکند.
همچنین اطلاعاتِ ثبت شده در سایتهای اینترنتی، جستجوها و عضویت در گروههای مجازی و… مسیر تازهای به روی تحقیقات پلیس باز میکند.
در بستر همین تحقیقات مشخص میشود که خانوادهی میسون کاملا غیرعادی، پر از راز و دروغ هستند. شارون (مادر خانواده) زنی متزلزل، خودبین و فاقد احساسات مادرانه برای فرزندانش است. از طرفی بری(پدر خانواده) هم مردیست که مخفیانه به همسرش خیانت میکند و با خانمهای جوان قرار ملاقات میگذارد.
چگونگی شخصیت پردازی در نزدیک خانه
دیزی دختری کاملا باهوش و عاشق داستان و افسانه است. او معمولا در خانه به صورت مخفیانه به مکالمات دیگران گوش میدهد و همیشه رازهایی برای خود دارد. نویسنده از این ویژگی شخصیت استفاده میکند و در طی فلشبکهایی که در روایت میآورد، رازهای این خانواده را یکی یکی برملا میکند.
شخصیتپردازی کارآگاه فولی بسیار قویست. ما اطلاعات چندانی دربارهی او نداریم اما همان اطلاعاتی که در طول داستان به ما داده میشود، درست و به اندازه است. او به تازگی فرزندش را از دست داده، حتی ابتدای کتاب میبینیم که به او گفته میشود مجبور نیست این پرونده را قبول کند اما او به دلیل همذاتپنداری با این ماجرا، میپذیرد به پروندهی گم شدنِ دیزی، رسیدگی کند.
سایر شخصیتهای داستان به خصوص بری، شارون و لئو نیز بسیار قابل باورند. نویسنده با توصیف جزییاتِ موثر توانسته در طول روایت، شخصیتهایی ملموس در ذهن خواننده بسازد. شخصیتهایی که بهتدریج در طول داستان شکل میگیرند و رفتارها و گفتارهایشان در محدودهی شخصیتپردازی کارا هانتر تعریف میشود.
حرف آخر
نزدیک خانه اثر کارا هانتر؛ داستانی جذاب، پر از پیچیدگی و طرحی مهیج همراه با نگارش ماهرانهی نویسنده که مخاطب را به خواندن ادامهی رمان ترغیب میکند. رمانی که گرهها را با دلایل و مدارک منطقی و قابل باور یکی پس از دیگری میگشاید و پیش میرود. درنهایت پایان غیرقابل پیشبینی و غیر کلیشهای؛ از جمله مهمترین عناصر درخشندگی این رمان محسوب میشود که آن را به اثری خواندنی تبدیل کردهاست!