به جنگ لبخند بزن : روایتی زیبا و دردناک از جنگ جهانی دوم

به جنگ لبخند بزن

اگر طرفدار و خواننده‌ی داستان‌های شگفت‌انگیز و پرجزئیاتی هستید که روح زندگی را بیش از هر اثری دیگری در رگ‌هایتان جاری می‌کند، اگر می‌خواهید جنگ جهانی دوم و حوادث‌اش را از منظر تازه‌ای بخوانید و ببینید، لازم نیست راه دوری بروید و کتاب‌فروشی‌های شهرتان را زیر پا بگذارید. کافی‌ست با دخترهای جوان و شجاع آمریکایی همراه و هم‌سفر شوید؛ دخترکانی که در حیاتی‌ترین سال‌های تاریخ بشریت زندگی می‌کنند. آن‌ها شما را به اروپای ۱۹۴۴ می‌برند. به دل روزهای پرحادثه و ازیادنرفتنی. کتاب تاثربرانگیز به جنگ لبخند بزن اولین اثری‌ست که از جین هیلی با ترجمه‌ی خوب شروین جوانبخت به فارسی برگردان شده. این کتاب که در ژانر تاریخی-جنگی-عاشقانه نوشته شده، داستانی را روایت می‌کند که ما را به اروپا و آخرین ماه‌های هراسناک جنگ جهانی دوم می‌برد و به روایتی زیبا و در عین حال دردناک جان می‌بخشد.

سخت‌ترین و بهترین روزهای جنگ

به جنگ لبخند بزن داستان زنی به نام فیونا دنینگ را روایت می‌کند که تمام زندگی­اش را پیش رو مجسم کرده بود: در شهرداری استخدام می­شد، وقتی نامزدش دنی از جنگ جهانی دوم برمی‌گشت، با هم ازدواج می­کردند و در خانه­ای در حومه­ی بوستون زندگی می­کردند. ولی هواپیمای دنی جایی در آسمان آلمان هدف دشمن قرار می­گیرد و مفقود می­شود و تمام برنامه­های فیونا تغییر می­کنند.

فیونا باید بداند چه بر سر دنی آمده است. او همراه با دو دوست صمیمی­اش دوتی و ویویانا قرار است  برای کمک به نیروهای متفق از آمریکا (بوستون) به اروپا بروند. از این رو به نیروهای داوطلب صلیب‌سرخ می­پیوندد؛ زنان شجاعی که با قهوه و دونات، طعم خانه را برای سربازان درگیر جنگ جهانی دوم هدیه می­برند.

به محض ورود دخترها به انگلستان، بمباران هوایی شروع می‌شود. دخترها پس از آموزش و گذراندن آزمونی سخت، می‌توانند به فرانسه، مقر اصلی جنگ که توسط آلمانی‌ها اشغال شده بروند…

آن­ها که برای شجاعت و جذابیت‌شان انتخاب شده­اند، آماده­ی فراز و نشیب­های جنگ نیستند، ولی دوستی­های جدید، ماجراهای پیش­بینی­نشده و رویاهای غیرمنتظره­ای پیش رو دارند. هرچه بیشتر به عمق انگیزه­های‌شان برای آمدن به جنگ پی می­برند، به یاری شجاعت و وفاداری‌شان، سخت­ترین و بهترین روزهای زندگی‌شان را پشت­ سر می­گذارند.

به جنگ لبخند بزن

فداکاری‌های کمترشناخته‌شده در زمان جنگ

به جنگ  لبخند بزن، رمانی مجذوب­کننده درباره­ی فداکاری­های کمترشناخته­شده در زمان جنگ است که دیدگاهی تازه و امیدبخش درباره‌ی حضور آمریکایی‌ها در اروپا در سال‌های پایانیِ جنگِ جهانی دوم ارائه می‌دهد. داستان به زیبایی خلق‌شده و به شدت تاثربرانگیز است؛ روایت گروهی از زنان جوان و شجاع که داوطلب می­شوند در خط مقدم به سربازهای متفقین انگیزه و امید ببخشند. کسانی که اغلب نامی ازشان برده نمی‌شود.

جین هیلی، در طول اثر خود، هنرمندانه لباس­ها، موسیقی، سبک زندگی و گفت­و­گوهای آن دوران را به تصویر می­کشد و با اولین سطر، خواننده را به دهه‌ی چهلم میلادی می‌برد.
هیلی در این اثر از خلال شخصیت‌های داستانش، قهرمان‌های زن جنگِ جهانی دوم را به تصویر می‌کشد؛ فیونا، ویویانا و دوتی رابطه‌ی بسیار خوبی با هم دارند، آرمان‌هایشان قابل تحسیل است، دوستی‌شان محکم است. با وجود آن که با چالش‌هایی روبه‌رو می‌شوند که انتظارش را نداشته‌اند، اما پشتکار بسیار خوبی دارند و ناامید نمی‌شوند.

با این که شخصیت‌های این داستان خیالی‌اند، ولی هیلی از خلال پژوهش‌ها و بررسی رویدادهای تاریخی و کسب اطلاعات از منابع دست اول، این شخصیت‌ها را خلق کرده و به همین دلیل برای خواننده بسیار جذاب و قابل درک‌اند.
در واقع این کتاب بر اساس داستان­های واقعی دخترانی نگاشته شده که در دوران جنگ جهانی دوم در کلاب­موبیل­های صلیب­سرخ در مناطق جنگی اروپا خدمات­رسانی می‌کردند. بسیاری از دخترهایی که در این کلاب­موبیل­ها کار می­کردند، نویسنده­های بی‌نظیری بودند که تجربه­هایشان را دقیق و اندیشمندانه می­نوشتند.

هیلی درباره‌ی تجربه‌های نگارش اثرش می‌گوید: «من از نوشته­های دخترها و آرشیو مصاحبه­های ویدیویی و چند کتاب ارزشمند به قلم خود زنان یا نزدیکان آن­ها استفاده کردم. از کتابخانه­ی شلسینگر در دانشگاه هاروارد تشکر می­کنم که در این پروژه کمکم کردند و مجموعه­ای از دفترهای خاطرات، نامه­ها، عکس­ها و محتوای بایگانی و حفاظت شده از این زنان خارق­العاده را در اختیارم گذاشتند.»

از دیگر ویژگی‌های درخشان به جنگ لبخند بزن می‌توان به روایت خطی و زاویه‌دید داستان اشاره کرد که اول شخص انتخاب شده و همین باعث می‌شود تا داستان سریع‌تر و راحت‌تر پیش برود و حتی خوانندگان کم‌حوصله‌تر را هم پای کتاب بنشاند. نویسنده در کنار جزئیات تاریخی و حوادث داستان، شوخی‌های ظریف و هنرمندانه‌ای به کار برده که بیش از پیش به زیبایی اثر اضافه می‌کند و خواننده را به این سوال وامی‌دارد: «اگر من در آن دوره‌ی تاریخی بودم چه می‌کردم؟»

جین هیلی

به جنگ لبخند بزن: داستانی از دوستی، عشق و شجاعت

جین هیلی از نویسندگان جوان آمریکایی‌ست که آثارش با استقبال کم‌نظیر خوانندگان روبه‌رو شده‌اند و او را در صدر فهرست پرفروش‌ترین نویسندگان قرار داده است. سبک کلی داستان‌های هیلی، تاریخی، جنگ، و زنان هستند و درون­مایۀ عشق و شجاعت نیز در آن­ها دیده می­شود. داستان­های کوتاه این نویسندۀ محبوب در مجلات معتبر آمریکا چاپ شده­اند و موفق شده نامزد دریافت عناوین ادبی معتبری همچون The Commonwealth Short Story Prize 2016 شود.

در پایان می‌توان گفت به جنگ لبخند بزن داستانی‌ست خارق‌العاده از دوستی، عشق و شجاعت؛ بهترین نمونه‌ي داستان تاریخی که خواننده را به ناشناخته‌های گذشته دعوت می‌کند و تاریخ را با شخصیت‌هایی دوست‌داشتنی، زنده می‌کند…

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
گفتم: «[…] دارم دیوونه می‌شم، برای یه لحظه واقعا فکر کردم یکی از سربازهای روی عرشه دنیه. یه سال شده که اون… اون رفته و … خدای من… یهو متوجه شدم… دیگه توی واشنگتن کارآموزی نمی‌کنیم، توی کشتی داریم می‌ریم انگلیس… به جنگ، تلاشم رو کردم… منظورم اینه که تا جایی که می‌تونستم قوی موندم، ولی این‌جا دیگه خیلی برام سنگین بود.»

ویو گفت: «عزیز دلم، بشین. باید حرف بزنیم.» و تکیه داد به دیوار زیر دریچه‌ی سقف، سر خورد و روی زمین نشست، یک پاکت سیگار چسترفیلد از توی جیب‌ش درآورد و یک نخ روشن کرد.
داتی دستی جلوی صورتش تکان داد و رو ترش کرد. «واقعا می‌خوای این‌جا سیگار بکشی، ویو؟ ممنوع نیست؟ با یونیفرم می‌تونیم سیگار بکشیم؟»

ویو اول پوزخند و بعد چشمکی زد و گفت: «کی قراره ما رو لو بده؟» داتی آهی کشید و کنار دیوار روبه‌رویش نشست و من هم پیشش نشستم.
سرم را تکان دادم. داتی زد روی زانویم و گفت: «فیونا، عزیزم، راستش رو بخوای تو زیادی قوی بودی، اون‌قدر که… خب، صادقانه بگم یه کمی عجیب بود. زیادی خونسرد بودی.»
ویو سرش را تکان داد و پکی به سیگارش زد. «داتی راست می‌گه، فی. تو نامزدت رو توی اکتبر از دست دادی و توی این چند ماه خیلی کم پیش اومد که درباره‌ش حرف بزنی، حتی وقتی ازت پرسیدیم. فقط راهت رو به جلو ادامه دادی. من فکر می‌کردم خیلی قبل‌تر از این‌که سار این کشتی بشیم، کم می‌آری.»

گفتم: «از دست ندادم، مفقودالاثر شده و می‌خوام باهاتون روراست باشم چون شما بهترین دوست‌های من توی این دنیا هستین و من نمی‌تونستم بدون شما این کار رو بکنم، نمی‌تونستم بدون شما درخواست بدم یا وارد دوره‌ی کارآموزی بشم، نمی‌تونستم پا بذارم توی این کشتی.

دنی مفقودالاثر شده. ممکنه… ممکنه مرده باشه، ولی تمام شب از فکر اینکه هیچی رو قطعی نمی‌دونم، خوابم نمی‌بره. حقیقتش امیدوارم یه جواب پیدا کنم، یا حتی اون رو پیدا کنم. می‌دونم حتی با گفتنش به نظر می‌آد که دیوونه شده‌ام… ولی فکر نکنم بتونم بقیه‌ی عمرم رو فقط با کلمه‌ی مفقودالاثر سر کنم. حالا دیگه می‌دونین من دلایل خوبی برای حضورمون دارم، ولی دلیل اصلی‌ام ینه که سعی کنم بفهمم چه بلایی سر دنی اومده.»

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *