موقعی که فرآیند پژوهش و نوشتن این کتاب را شروع کردم، با چیزی که نامش را «داستان پُرآبوتاب موفقیتها» گذاشتهام، آشنا بودم.
این داستان پرآبوتاب میگوید: فرهنگ شکلی از شایستهسالاری است که در آن جرقهی خلاقیت حرف اول را میزند و ابتکار بر همهچیز پیروز میشود. همچنین میگوید که مخاطبها با فکری باز، مشتاق کشف ایدههای جدید و چالشبرانگیز هستند و فرقی نمیکند که بحث بر سر موسیقی باشد یا سینما یا سیاست. این داستان پرآبوتاب میگوید که همهگیری بر اساس قاعده و فرمول خاصی رخ میدهد؛ به این سبب که بهترین ایده ها به بازاریابی نیازی ندارند، بلکه خودشان مثل ویروسهای کوچک معجزه، راهی برای توزیع و انتشار پیدا میکنند.
یکی از اهداف اصلی من نابودی این داستان پرآبوتاب است. فهمیدهام که قوانین خاصی بربازارهای فرهنگی حاکم هستند؛ ولی بهندرت بتوان تضمین کرد پیچیدهترین یا بهلحاظ اخلاقی نابترین ایدهها به عامهپسندترین ایدهها تبدیل شوند. در عوض، تاریخ جوشوخروشهای فرهنگی نشان میدهد ایدههایی که چیزی آشنا در دلشان پنهان است، سریعتر از ایدههای نوظهور توجه دیگران را به خود جلب میکنند و جنگ بر سر بهدستگرفتن قدرت فرهنگی اساسا جنگی است برای پخش و نمایش ایدهها و دلیلش هم دقیقا این است که هیچ قاعده و فرمولی برای دستیابی به همهگیری و محبوبیت آسان وجود ندارد.
جنبهی تاریک آثار موفق
دِرِک تامپسون اثر درخشان خود ستاره سازها را با این مقدمه آغاز میکند و در ادامه به تحلیل دو اسطورهی «تازگی» و «همهگیری» میپردازد.
تامپسون سردبیر ارشد آتلانتیک در پژوهش نوآورانهی خود، سازههای روانیِ پنهانی را آشکار میکند که نشان میدهد دلیل علاقهی ما به چیزهایی که دوستشان داریم چیست و عوامل تعیینکنندهی اقتصادی بازارهای فرهنگی که به صورت پنهانی زندگیهایمان را شکل میدهند چه چیزهایی هستند.
هیچ محصول تجاری یا اثری هنری به خودیِ خود محبوب و پرفروش نمیشود! اگر فکر میکنید یک فیلم سینمایی، یک قطعهی موسیقی یا یک نرمافزار کامپیوتری در دنیای شلوغ و پرهمهمهی رسانه و مطبوعات امروز از ناکجاآباد سر درآورده و آوازهاش بین مردم دهان به دهان میچرخد، سخت در اشتباهید! پشت هر پدیدهی موفقی یک تاریخچهی مخفی از قدرت، تبلیغات و جریانات تجاری وجود دارد که آن را از یک محصول تولیدی صرف به پدیدهای درخشان، پرفروش و محبوب تبدیل میکند.
ستاره سازها: سفری در دل آثار فرهنگی
ستاره سازها خواننده را به سفری در دل آثار فرهنگی مردمپسندِ قرنِ اخیر میبرد و ارزشمندترین جریانی را که در قرن بیستویکم توجه مردم را به خود جلب کرده است مورد بررسی قرار میدهد. تامپسون با ارائهی داستانهایی از لحظهی پدیدآمدن هنر امپرسیونیستی تا آیندهی فیسبوک، از طراحان خردهپای سایت اِتسی تا خاستگاه جنگ ستارگان، خودش را به آب و آتش میزند تا داستانی جذاب دربارهی نحوهی شکلگیری فرهنگ تعریف کند و بگوید چه عاملی باعث محبوبیت میشود و موفقیت در عصر سردرگمی چطور پدید میآید.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
لئو تولستوی در کتاب کوچکی (در مقایسه با آثار دیگر خود تولستوی) به نام هنر چیست؟ که در ۱۸۹۷ نوشته، آورده است: «هنر، آنگونه که دانشمندان علوم ماوراءالطبیعی میگویند، تجلی یک جور اندیشهی اسرارآمیز دربارهی زیبایی یا خدا نیست.» او ادامه میدهد:
هنر، آنگونه که متخصصان فیزیولوژی زیباییشناختی میگویند، یک بازی نیست که انسان به وسیلهی آن از شر انرژی مازاد و اضافی خود خلاص شود؛ هنر خوشایند نیست و مهمتر از همه، هنر لذت نیست؛ هدف و منظور هنر برقراری اتحاد میان انسانهاست؛ این که آنها را با احساساتی مشترک به هم متصل کند. هنر برای زندگی ضروری است و ما را به سوی سعادت تکتک افراد و بشریت رهنمون میشود.
به نظر تولستوی، هنر یعنی احساسات؛ انتقال احساسات؛ توافقنامهای ارتباطی که به زبان احساسات نوشته شده است. همه میدانند که حروف فقط مجموعهای از شکلها هستند. ریزهکاریهایی که برای زیباترکردن حروف به کار میروند، بیفایدهاند و فضای بین کلمات، صرفا یک سری فضای خالی و بیهودهاند؛ ولی با این همه، کتابها باعث میشوند اشک بریزیم و آدرنالین ترشح کنیم. وقتی افراد مشغول خواندن هستند، توی ذهنشان صداها را میشنوند و تصاویر را میبینند. کتاب، محصولی است که باعث تحریک حواس نامرتبط میشود و چیزی است نزدیک به دیوانگی. کتابی فوقالعاده میتواند برای بعضیها حکم فیلمی وهمانگیز با فرمت آیمکس را داشته باشد. نویسنده احساسی دارد که آن را در قالب کلمات میریزد و خوانندهی احساسی را از آن کلمات استخراج میکند که شاید همان احساسی باشد که نویسنده داشته است. پیتر مِندِلساند در کتاب وقتی مشغول خواندن هستیم، چه میبینیم نوشته است که هر کتاب نتیجهی تولید مشترک است. خواننده، هم محتویات کتاب را به اجرا میگذارد و هم خودش در اجرای آن حضور پیدا میکند. او هم رهبر ارکستر است، هم خود ارکستر و هم مخاطب آن. فرقی نمیکند که کتاب داستانی باشد یا غیرداستانی؛ در هر دو صورت «دعوتنامهای برای غرقشدن در خیالات.»
تاریخ همیشه یک داستان دارد
وقتی مردم از «تاریخ» حرف میزنند، منظورشان چیزی است که واقعاً اتفاق افتاده است و وقتی از «داستان» حرف میزنند، منظورشان چیزی ساختگی است. ولی کلمهی «داستان» از ریشهی لاتین historia آمده است. تاریخ همیشه یک داستان دارد؛ روایتی که هم فواید حکایتهای ساختگی را دارد (پیوستگی زمانی، طرح داستانی علتومعلولی راضیکننده و ماجرایی معنادار) و هم مضرات آن را. در واقع بسیار از آثار تاریخ اساسا «داستانهای خونآشامی» هستند؛ روایتهایی بسیار جذاب که اگر واقعا حقیقت داشتند، عدهی اندکی زحمت خواندن آنها را به خودشان میدادند.
آنچه کتاب ستاره سازها را از دیگر کتابهای شبیه به خود متمایز میکند، این است که کتاب در پی ارائهی قاعدهای کلی دربارهی موفقیت نیست. درک تامپسون در این کتاب تلاش میکند جهانِ انسانهای موفق را در دورانهای مختلف تاریخی و شاخههای مختلف فرهنگ عامه بررسی کند و داستانهایی جذاب و در عین حال کاربردی از نقاشهای بزرگ امپرسیونیست و موسیقیدان مشهوری مثل برامس گرفته تا هنرمندان و نویسندگان عصر حاضر مثل اَدِل و سازندگان سریال بازی تاجوتخت تا فعالان عرصهی تکنولوژی در اختیار خواننده قرار دهد تا او بتواند با دیدی باز و شفاف، فعالیتهای خود را درعرصههای مختلف فرهنگی و اقتصادی آغاز کند. کتاب علاوه بر پرداختن به موضوعهای جذاب و تازه در زمینهی روانشناسی و بازاریابی، دید جامعی از وقایع مختلف فرهنگی و هنری به مخاطب ارائه میدهد و همین امر باعث میشوند خواندن کتاب برای کسانی که سعی دارند در عالم فرهنگ و هنر به موفقیت دست پیدا کنند، مفید باشد.
به این ترتیب، دِرِک تامپسون در اولین اثر ادبی خود به خواننده ثابت کند که حتی درخشانترین ایدهها هم اگر پا به مسیر تبلیغاتی درستی نگذارند، محکوم به شکست بوده و از مرکز توجهات مشتریان و اطرافیانشان که مخاطبین اصلی هستند، خارج میشوند.
ستاره سازها برای تبلیغ هرچیزی مرجع است
ستاره سازها که در سال ۲۰۱۷ نامزد جایزهی بهترین کتاب علمی-تکنولوژی به انتخاب خوانندگان سایت گودریدز شد، نقد و تحسین رسانهها و نویسندگان بسیاری را برانگیخت.
روزنامهی یواس.اِی تودِی در ستایش این اثر نوشت: «این اثر به بررسی معیارهای متنوعی میپردازد که باعث میشود خریدن، پسندیدن و دنبال کردن بعضی چیزها اینقدر مقاومتناپذیر شود… کتابی است شگفتانگیز.»
جُردن النبرگ، نویسندهی یکی از کتابهای پرفروش مجلهی ساندی تایمز نوشت: «این کتاب موفقیتهای بزرگ تاریخ را به دقت بررسی کرده است. از علاقهی مفرط به پوشیدن ردای کمربنددار در قرن سیزدهم گرفته تا گوشیهای آیفون، رد پای آمیزهی شگفتانگیز و همواره در حال تغییر نبوغ، شانس محض، زیرکی در کسبوکار و ریاضیات شبکهای را دنبال میکن دو به موضوع مبهم، جلوهای جهانی میبخشد.»
آدام آلتِر نیز در ستایش این اثر نوشت: «مطالعهای معرکه؛ ترکیبی درخشان از داستانهای میخکوبکننده،دانشی پیشرفته و نصیحتهای شغلی تراز اول. تامپسون تقریبا در مقایسه با هر نویسندهی امروزی دیگری، در هر پاراگراف از متنش ایدههای جذاب بیشتری مطرح می کند. ستارهسازها برای تبلیغ هرچیزی، کتاب مرجع به حساب میآید.»
کتاب «ستارهسازها» با ترجمهی خوب ایمان رهبر در نشر خوب منتشر شده است. اگر از علاقهمندان حوزهی علمی-تکنولوژی-اجتماعی هستید، پیشنهاد میکنیم کتابهای دیگری را که در این حوزه منتشر کردهایم بخوانید:
دروغگوهای دوستداشتنی: فریب دنیای رسانه، اثر رایان هالیدی
مینیمالیسم دیجیتال: یک گوشهی خلوت در جهان شلوغ، اثر کال نیوپورت
همهی حقیقت، اثر هانس روسلینگ
همه دروغ میگویند، اثر ست استیونز دیوید وویتز