همه چیز همه چیز ( Everything, Everything ) پرفروشترین رمان نیکولا یون که نخستین بار در سال 2015 منتشر شد، حالا با ترجمهی بسیار خوبی از میترا امیری توسط نشر خوب وارد بازار کتاب شده است. در این مطلب سری زدهایم به داستان کتاب و دیدگاههای خاص نویسنده دربارهی رمان همه چیز همه چیز! پس با ما همراه باشید.
نیکولا یون نویسندهی کتاب همه چیز همه چیز کیست؟
نیکولا یون یک نویسندهی جامائیکا/امریکایی است که در بروکلین بزرگ شده است. عجیب است اما او در دانشگاه، در رشتهی برق تحصیل کرد و همزمان در دورههای نویسندگی خلاق هم شرکت میکرد. تولد اولین دخترش الهامبخش رمان همه چیز همه چیز بود.
نیکولا یون در اینباره میگوید: «در واقع، وقتی دختر چهار ماهه بود شروع به نوشتنش کردم و من واقعا مادر عصبی و هیجانزدهای بودم. آن اوایل طوری با بچهها رفتار میکنی انگار خیلی ظریف و شکننده هستند. بعد شروع کردم به فکر کردن دربارهی این که اگر دختری وجود داشته باشد که نگهداری از او همیشه در همان سطحی باشد که مادرها از بچههای تازه به دنیا آمده مراقبت میکنند چه میشود؟
شروع به تصویرسازی کردم که این مساله چه مشکلاتی برایش پیش میآورد و رابطهاش با مادرش چهطور میشود و اگر آدمهای دیگر به زندگیاش وارد شوند، چه تغییراتی به وجود خواهد آمد.»
خب حتما تا به حال این سوال هم برای شما پیش آمده که ماجرا چیست؟ پس به خواندن مقاله ادامه بدهید.
داستان Everything, Everything (همه چیز همه چیز) دربارهی چیست؟
کتاب همه چیز همه چیز اثر نیکولا یون، داستان مادلین هفده ساله را روایت میکند که یک نوع حساسیت همیشگی به دنیای بیرون دارد. او مدام در خانه قرنطینه است و وقتش را با خواندن کتابها و گذراندن کلاسهای آنلاین میگذراند. تا این که با آمدن همسایهای جدید به نام اُلی، همه چیز و دقیقا همه چیز برای مادلین تغییر میکند.
اُلی آنقدر بانمک است که باعث میشود مادلین آرزوی داشتن چیزی بیش از آن چه درون خانهاش است، داشته باشد. همهچیز همهچیز کتابی امیدبخش و خلاقانه است و به این سوال جواب میدهد که ما برای پیدا کردن عشق تا کجا حاضریم پیش برویم؟
داستان درواقع دربارهی عشق و کمبود عشق است. دربارهی کارهایی که برای به دست آوردن عشق انجام میدهیم. این کتاب در اصل تعمقیست دربارهی انواع علاقه: علاقه به پدر و مادر، علاقه به دوست و عشق رمانتیک!
جوایزی که به رمان همه چیز همه چیز تعلق گرفته است؟
این کتاب جوایز زیادی را از آن خود کرده است که در زیر بخشی از آن آورده شده است:
- نامزد جایزهی انتخاب خوانندگان جوان در پنسیلوانیا برای بزرگسالان در سال ۲۰۱۷
- نامزد جایزه کتاب Evgreen در سال ۲۰۱۸
- جایزهی کتاب عقاب در سال ۲۰۱۶
- نامزد جایزهی کتاب کودک شهرستان میدوواکی در سال ۲۰۱۷
- نامزد بهترین جایزهیِ آشپزخانه برای نویسندگان با کیفیت خوب و برای داستان سال نو
- پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز در سال ۲۰۱۶
پرسه زدن در کتاب همه چیز همه چیز همراه با گزیده هایی از این کتاب
بگذارید پرسهزنی لابهلای کتاب را با این سطرها شروع کنیم:
«بیماری من همان اندازه که نادر است، شهرت دارد. در یک کلام من به همهی جهان آلرژی دارم. از خانهام پا بیرون نمیگذارم. هفده سال است که پایم را از خانه بیرون نگذاشتهام. اما یک روز، سروکلهی یک کامیون پیدا میشود و کنار خانهی ما نگه میدارد.
از پنجرهی اتاقم به بیرون نگاه میکنم و چشمم به او میافتد. قدبلند و لاغر است و سر تا پا مشکی پوشیده: تیشرت مشکی، شلوار جین مشکی، کتانیهای مشکی و کلاه بافتنی مشکی که کل موهایش را پوشانده است. من را میبیند که دارم نگاهش میکنم و بهم خیره میشود. من هم به او خیره میشوم.
اسمش اُلی است. شاید پیشبینی همهی چیزها کار ما نباشد. اما بعضی چیزها را میتوان پیشبینی کرد، مثلا این که من حتما عاشق اُلی خواهم شد و تقریبا شکی نیست که فاجعهای به بار خواهد آمد…»
این سطرها میتوانند دریچهی ورود ما به زندگی مادلین باشند. ببینید چقدر خوب با کمترین واژهها کل ماجرا را برایمان میگوید و خیالمان را راحت میکند؟ از این جا به بعد دیگر قصه نیست که قرار است ما را به دنبال خود بکشاند، ما درگیر مفاهیم و روند داستان در لایههای عمیقتر میشویم. داستان همهچیز همهچیز، در واقع چیزی بیشتر از یک قصهی عاشقانه و رمانتیک است!
و بعد در قسمتی از کتاب میخوانیم: «یکبار جایی خواندم که به طور متوسط هر هفت سال یکبار اکثر سلولهایمان جایگزین میشوند. حتی شگفتانگیزتر اینکه هر دو هفته یکبار لایههای رویی پوستمان عوض میشوند. اگر همهی سلولهای بدنمان این کار را میکردند، جاودانه میشدیم. اما بعضی از سلولهایمان، مثل سلولهای مغز، احیا نمیشوند، پیر میشوند و ما را پیر میکنند.
تا دو هفتهی دیگر، پوست من دیگر خاطرهی دست الی روی دستم را به یاد نخواهد داشت، اما مغزم آن را به یاد خواهد سپرد. میتوانیم یا جاودانگی را حفظ کنیم یا خاطرهی تماس تماسهایمان را. اما هر دو را با هم، نه!»
نگاه کنید نیکولا یون چهطور یک ماجرای علمی را اینطور به عشق، جاودانگی و فراموشی ارتباط میدهد و تصویری بدیع میسازد.
در گزیده کتاب بعدی سری میزنیم به قسمتی که دقت زیاد نیکولا یون را در توصیف جزییات نشان میدهد. او جوری وضعیت یک بیمار قرنطینه را توصیف میکند که ما کاملاً با شخصیت اصلی کتاب، همذاتپنداری میکنیم.
«در اتاق سفیدم، روی دیوارهای سفید اتاقم، روی قفسههای کتاب سفید براقم، فقط جلدهای کتاب است که به محیط رنگ میدهد. همهی کتابها، جلد سخت کاملا نو دارند (هیچ کتابی با جلد مقوایی دست دوم و آلوده به میکروب ندارم.) کتابها بعد از ضدعفونی شدن و پیچیده شدن در لفاف پلاستیکی که بدون دخالت دوست در خلاء رویشان کشیده شده، به دستم میرسند. دلم میخواهد دستگاهی را که این کار را انجام میدهد ببینم. تک تک کتابها را در حالی که روی نوار سفید متحرکی راهی محفظههای سفید چهارگوش میشوند، مجسم میکنم.
در محفظهها، دستهای سفید آدمهای ماشینی، کتابها را گردگیری و لکهگیری میکنند و یا اسپری دارو میپاشند یا یکجورهایی میکروبزدایی میکنند تا جایی که بالاخره متقاعد شوند که به قدر کافی تمیز شده تا به دست من برسند. هر وقت کتاب تازهای از راه میرسد، اولین کارم باز کردن بستههاست. فرآیندی که با قیچی و دستکم یک ناخن شکسته سروکار پیدا میکند. کار بعدیام نوشتن اسمم داخل جلد کتاب است.»
حرف آخر
کتاب همه چیز همه چیز کتابیست برای همهی ما! این رمان به مدت 40 هفته در لیست پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز در گروه سنی نوجوان بودهاست اما کتابیست که هر بزرگسالی باید آن را بخواند. رمان همه چیز همه چیز اثر درخشان نیکولا یون را میتوانید با سر زدن به فروشگاه اینترنتی سایت خوب تهیه و خودتان را به خواندن یک عاشقانهی عمیق، مهمان کنید! در ضمن یادتان باشد، موقع خواندن این رمان باید انتظار کلی صحبتهای عاشقانه را داشته باشید.